گذشته های خوب من یادتون بخیر

ساخت وبلاگ

گذشته های خوب من یادتون بخیر

 روزهای خوش من یادتون بخیر

ما تو خونه ی پدربزرگم که حیاط بسیار بزرگ و باصفایی داشت زندگی می کردیم که پراز گل و درختان میوه بود. بهترین روزای عمرم مربوط به دوران بچگیمه که اونجا گذروندیم. ما چهارتا خواهر و سه تا برادریم. که سه تا خواهر اول با فاصله سنی یک سال و پشت سرهم هستیم.  یادمه حدودا نه ساله بودم که با خواهرم که یک سال ازمن کوچکتر بود تو حیاط زیر درخت هلو با گل واسه خودمون اسباب بازی درست می کردیم چیزایی مثل کاسه بشقاب و قوری وقندون اینجورچیزا. ولی خواهرم الهه خیلی با استعداد بود همیشه تو همه کارها ازمن بهتر بود و مورد تمجید اطرافیان بود واین قضییه منو حساس کرده بود. خلاصه وقتی کارمون تموم شد چیزایی که خواهرم با گل درست کرده بودخیلی خشگل و تمیز در اومده بودن ولی مال من همه کج و ماوج و ترک خورده بودن که خواهرم که باز یک سال ازمن بزرگتره یادمه یک شکم به من خندید و منو مسخره کرد. خلاصه اونا رو چیدیم زیر افتاب و رفتیم خونه تا خشک بشن و واسه بازی اماده بشن. وقتی خواهرام حواسشون نبود من یواشکی اومدم و اسباب گلی های خواهرمو شکستم. وقتی خواهرم اومد این صحنه رو دید خیلی ناراحت شد ومنم خیلی خونسرد می گفتم حتما کار گربه بوده. خواهرم می گفت پس چرا گربه اینای تورو نشکسته منم می گفتم من از کجا بدونم

ازجمله این بلاها که سر خواهرم میوردم زیادن که اینم یکیش بود

ملیحه ازچناران

Daheh60

همسایه سایه ات بسرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد...
ما را در سایت همسایه سایه ات بسرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmashhadoreza2 بازدید : 123 تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:40