حکایت گوجه سبز

ساخت وبلاگ

حکایت گوجه سبز

دیروز رفتم میوه فروشی، 5 هزار تومن دادم به میوه فروشه گفتم:

گوجه سبز بده!

کف دستش یه گوجه سبز بود بهم تعارف کرد

منم برداشتم انداختم بالا و در یه حرکت قورتش دادم

گفتم : خوبه؛ پوست نازکم هست!

چند لحظه گذشت

میوه فروشه گفت: چیزه دیگه ای هم میخواستید؟

گفتم : آره دیگه؛ ۵ تومن گوجه سبز

گفت : همون بود که خوردیش

هیچی دیگه...

منو میگی الان بغض گلومو گرفته که چرا بیشتر مزش نکردم؟

چرا نمک نزدم؟

چرا گوشه لپم نگهش نداشتم؟

آخه چرا سریع قورتش دادم؟

آخه چرا؟

صدای خرچ خرچشم حتی نشنیدم

خدا.

نیلوفرازرشت

همسایه سایه ات بسرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد...
ما را در سایت همسایه سایه ات بسرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmashhadoreza2 بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 31 فروردين 1396 ساعت: 3:07